پیامبر و اهل بیت (ع)

ماجرای لوحی که پیامبر(ص) به حضرت زهرا (س) هدیه کرد، چه بود؟

هیچ عالم شیعی وجود ندارد که در تعداد ائمه اطهار و نام آنان شک و شبهه‌ای داشته و روایات بداء در مورد ائمه اطهار علیهم‌السلام را پذیرفته باشد.

شیخ طوسی(ره) نقل می‌کند امام جعفر صادق(ع) فرزندش اسماعیل را جانشین خود کرد و فرمود او امام بعد از من است اما اسماعیل یک سال قبل از امام صادق(ع) از دنیا رفت. مگر نه اینکه امام صادق(ع) علم غیب داشت، پس چطور نمی‌دانست اسماعیل قبل از او می‌میرد. برخی با طرح اینگونه شبهه‌ها به دنبال ضربه زدن به اسلام‌اند. دشمنان اسلام برای رسیدن به مقاصد پلید خود و برای تخریب اعتقادات شیعیان، از هیچ تلاش و هیچ دروغ و تهمتی فروگذار نمی‌کنند، لذا مخاطب باید دقّت و تحقیق کرده و به کتب مربوطه مراجعه کند. اینجا نیز متأسفانه دشمنان شیعه دوازده امامی مطلب نادرستی را به دروغ به شیخ طوسی نسبت داده‌اند، از این رو در پاسخ می‌گوییم:

اولاً: از اعتقادات مسلّم شیعه این است که امامان دوازده‌گانه، از قبل تعیین شده و به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله ابلاغ شده بود، این مطلب در حدیث مشهوری که به حدیث «لوح» معروف است بیان شده است. در این حدیث بیان شده که ای پیامبر، جانشینان تو امیرالمؤمنین علیه‌السلام و 11 نفر از فرزندان اوست و اسم تک تک آنان در این لوح آمده است و پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله برای دلگرمی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها آن را به حضرت هدیه می‌دهد؛ از این رو نام ائمه اطهار علیهم‌السلام از زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله تعیین شده بود و هرگز در آن بدائی وجود ندارد.[1]

بر این اساس، هیچ عالم شیعی از زمان غیبت صغری تاکنون وجود نداشته است که در تعداد ائمه اطهار و نام آنان شک و شبهه‌ای داشته باشد و روایات بداء در مورد ائمه اطهار علیهم‌السلام  را پذیرفته باشد.

ثانیاً: آنچه مورد اجماع امامیه است، این است که «بداء» در نبوت و امامت راه ندارد، زیرا پیامبران و امامان افراد معینى‌اند که از سوى خداوند به مقام نبوت و امامت برگزیده شده‌اند و تغییرپذیر نیست. با این حال، در برخى روایات آمده که در مورد اسماعیل فرزند امام صادق علیه‌السلام و سید محمد فرزند امام هادى علیه‌السلام بداء رخ داده است؛ یعنى آن دو به امامت منصوب شده بودند اما چون در زمان امام معصوم -امام صادق و امام هادى علیهماالسلام- از دنیا رفتند، امام موسى کاظم و امام حسن عسکرى علیهماالسلام به امامت منصوب شدند. به همین خاطر شیخ مفید بداء در روایت: «ما بدأ لله فى شىء کما بدأ له فى اسماعیل» را به بداء در مرگ اسماعیل تفسیر کرده است، یعنى دوبار مرگ او تقدیر شده بود و امام صادق علیه‌السلام تأخیر مرگ او را از خداوند درخواست کرد و اجابت شد.[1]

ثالثاً: در رابطه با این متنی که از کتاب الغیبه شیخ طوسی نقل شده نیز تحریفی صورت گرفته است و این نسبت به ایشان صحیح نیست، بلکه ایشان در کتاب خود به نقل فرقه‌های ضاله و باطل می‌پردازد و اعتقاد آنها را بیان و رد می‌کند، فرقه واقفیه و اسماعیلیه و چند فرقه دیگر را نام می‌برد و باطل می‌شمارد و زمانی‌که در مورد فرقه اسماعیلیه سخن می‌گوید این روایت را نیز نقل می‌کند؛ از این رو نسبت دادن این اعتقاد به ایشان که شیخ طوسی معتقد است در امامت بداء رخ داده کاملاً نادرست و بی‌انصافی است.

حتی شیخ طوسی بعد از نقل روایت و رد آن می‌نویسد: «فی جمیع ما یروی من أنه بدا لله فی إسماعیل معناه أنه بدا من الله فإن الناس کانوا یظنون فی إسماعیل بن جعفر أنه الإمام بعد أبیه فلما مات علموا بطلان ذلک و تحققوا إمامة موسى ع و هکذا کانوا یظنون إمامة محمد بن علی بعد أبیه فلما مات فی حیاة أبیه علموا بطلان ما ظنوه: در تمام آن روایاتی که مضمون آن‌ها بداء در امامت است، مثلاً در مورد اسماعیل بداء رخ داد، معنای روایت این است که از جانب خدا این امر آشکار شد؛ چرا که مردم فکر می‌کردند اسماعیل بن جعفر امام بعد از پدرش است، اما زمانی‌که از دنیا رفت، فهمیدند این فکر اشتباه بوده و امام بعدی موسی بن جعفر است، همچنین است زمانی‌ که مردم فکر کردند محمد فرزند امام هادی بعد از پدرش به امامت می‌رسد، اما زمانی‌ که او نیز از دنیا رفت فهمیدند این فکر باطل است.»[3]

لذا شیخ طوسی می‌گوید بدائی برای خدا یا امام قبلی رخ نداده است که حمل بر بی‌اطلاعی امام شود و بگوییم خود امام نیز فکر می‌کرده است که پسر بزرگش به امامت می‌رسد و هنگامی‌که از دنیا رفته متوجه شده است که او امام نیست، این اندیشه غلط است، بلکه آنها چون پسر بزرگ‌تر بودند و مردم فکر می‌کردند که امامت به پسر بزرگ‌تر می‌رسد، چنین اندیشه‌ای در بین مردم شکل گرفت و با مرگ آنها این اندیشه هم از بین رفت.
بنابراین شیخ طوسی در کتاب الغیبه به بررسی فرقه‌های شیعه می‌پردازد و فرقه‌های باطل و اعتقاد آنها را بیان و در پایان رد می‌کند، اما دشمنان شیعه با خباثت درون، این مطلب را به خود شیخ نسبت داده و بر اساس آن به علم غیب امام اشکال کرده‌اند.
* حجت‌الاسلام محمد فرضی پوریان استاد حوزه علمیه قم
==========================
پی‌نوشت:
[1]. برای مطالعه به این مطلب مراجعه کنید: https://btid.org/fa/news/98370
[2]. مفید، محمد بن محمد، الفصول المختارة، چاپ اول، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، قم‏، 1413 ق‏، ص 309.
[3]. طوسى، محمد بن الحسن، الغیبة (کتاب الغیبة للحجة)، دار المعارف الإسلامیة، ایران، قم، چاپ اول، 1411ق، ص 82.

منبع
تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 − 10 =

دکمه بازگشت به بالا